آمار بازدید کنندگان
بازدیدهای امروز : 16
بازدیدهای دیروز : 59
کل بازدیدها : 399502
معماری
1 - 1 بررسی و تحلیل تعریف معماری از دیدگاه جدید (مدرن)
دگروگونی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در غرب را که از رنسانس به این سو به وجود آمده است، «مدرنیته» می نامند. دسته ای از نویسندگان، «مدرنیته» را «ایده ئولوژی مدرنیسم» می دانند و می گویند که رسالت مدرنیسم دفاع از «مدرنیته» است.
مدرنیسم اندیشه و فرهنگی است که با اتکا بر آرمانهای «مدرنیته»، با باورهای متعالی (ماوراء الطبیعه) و سنت (به معنی آنچه الهی است) مبارزه می کند وبا خرد باوری (Rationalism) و نیز انسان باوری (Humanism) و بینش دنیوی همراه است.
«بنه ولو» در مورد معماری مدرن چنین اظهار نظر می کند: «هنگامی که راجع به معماری مدرن استدلال می کنیم باید متوجه باشیم که این موضوع تنها شامل مجموعه ای از فرمهای نوین نیست، بلکه نحوه ی جدیدی از تفکر است (یعنی دارای جهان بینی است) که نتایج آن هنوز کاملاً محاسبه نشده است (یعنی دارای اصالت، هویت و اصول کاملاً متقنی نیست بلکه متکی بر تجربه است) و این امکان هست که عادات معنوی و روحی و اصطلاحات ما هنوز هم، هم گام با چیزی که از آن صحبت می کنیم پیشرفت نکرده باشد (یعنی بر معانی و روحیه ی مشخص و ثابتی استوار نیست و منوط به زمان و آینده است).
تعریف «بنه ولو» از معماری در وهله ی اول (معماری مدرن ... نحوه ی جدیدی از تفکر است) نیز مبین جنبه ی هستی شناسی معماری است و وابسته بودن آن به دیدگاه و جهان بینی را تاکید می کند. در وهله ی دوم (نتایج آن هنوز محاسبه نشده است) مبین این امر است که معماری مدرن امری نو و جدید است، یعنی فاقد سابقه است، مقوله ای که فاقد سابقه باشد، یعنی فاقد اصالت، هویت و اصول متقن است.
(Harmony of prpprtion) ، قرینگی (symmetry)، پسندیدگی (شایستگی) (propritety)، و اقتصاد (economy) ناشی و نتیجه می شود.
«سرکریستوفررن»، معمار بزرگ انگلیسی نیز در تعریف معماری گفته است:
«معماری حاصل زیبایی (beauty)، استحکام و پایداری (Firmness)، آسایش و آسودگی (convenience) است».
«سرهنری وتن» sir henry wotton)، 1639- 1568 م.) هم در تعریف معماری سخن «ویتروویوس» را تکرار می کند:
«یک ساختمان خوب سه شرط دارد: محصولی در خور و سودمند (commodity) باشد، دارای استحکام و پایداری (Firmness) باشد، و مسرت بخش (Delight) باشد».
«دایره المعارف معماری» با استناد به تعاریف فوق، و تاکید بر این نکته که طرح و ساختار معماری، حاوی معنی و مفهوم وسیع تری است که فراتر از جسم و کالبد معماری قرار دارد، تعریف جامع زیر را ارایه می دهد:
«معماری باید علم و هنری تعریف شود که طراحی ساختمان را تام با کیفیتهای زیبایی (Beauty)، هندسی (Geomerty)، عاطفی (emotional)، نیروی معنوی و روحانی (spiritual power)، رضایتمندی اندیشمندانه (intellectual content) و پیچیدگی (complexity)، سازه سالم (soundness construction)، برنامه ریزی ساده (convenient planning)، و انواع مخلف ویژگی های هنری از قبیل دوام و ماندگاری (Durabitity)، مواد و مصالح مطبوع (pleasing colpring)، رنگ آمیزی خوشایند و دلپذیر (agreeable coloring) و تزیینات (Decoration)، آراستگی (serenity) و پویایی (Dynamism)، تناسبات خوب (Good proportions) و مقیاس قابل قبول (Acceptable scale)، و بسیاری تداعی های خاطره انگیز (mnemonic)، و همبستگی و پیوند با سنتهای پیشین (precedent)، به همراه داشته باشد».
1 2 - بررسی و تحلیل تعریف معماری از دیدگاه سنتی
سنت معرفتی متعالی است، به معنای حقایق یا اصولی ثابت و لایتغیر که دارای منشاای الهی بوده و از طریق شخصیت های مختلفی معروف به رسولان، پیامبران، «اوتارها»، «لوگوس» و... برای ابنای بشر در اعصار مختلف ابلاغ و آشکار شده است. این اصول در همه حوزه های انسانی، اعم از اجتماعی، حقوقی، هنر وعلوم تسری داشته است.
اساس کار هنرمندان و معماران سنتی بر این طرز تفکر استوار بوده است که هر چیز طبیعی را انعکاسی از قدرت الهی بر روی زمین می دانستند، بنابراین طبیعت و اشیا علاوه بر ارزش مادی، یک ارزش و معنای متعالی هم داشتند بدین سبب، آثار آنان به معنای خلق و کشف ابدی در طبیعت نبود، بلکه مظاهر طبیعت در نظرشان هم چون منزلگاه روح الهی تلقی می شد. به عنوان مثال، معماری «گوتیک» که متعلق به دیدگاه سنتی مسیحیت در اروپا است، هنری بود که ترکیبی متعادل بین ساختمان، زیبایی شناسی و مفهوم پدید آورد.
با یک نگاه به کلیه تعاریفی که آورده شد، در می یابیم که «زیبایی» در اکثر تعاریف و به خصوص در جمع بندی ای که دایره المعارف معماری از تعاریف معماری کرده است ، ملحوظ و در راس سایر معانی است. علاوه بر این در جمع بندی به جنبه های معنوی و روحانی معماری نیز اشاره دارد اما تعریف «راسکین» اضافه بر جنبه های فوق، متضمن جهان بینی و هستی شناسی در معماری است و بدین جهت از سایر تعاریف فراگیرتر، کامل تر و به دیدگاه سنتی نزدیک تر است.
«راسکین» معماری را هنر آفرینش تعریف کرده است، آفرینشی که زیبایی را به نمایش می گذارد. از دیدگاه «سنت» آفرینش فعل پروردگار و زیبایی خاص او است (ان الله جمیل)، در نتیجه «زیبایی» لازمه ی واقعیت، حقیقت و وجود است، چرا که خداوند همه چیز را زیبا آفریده است. به قول «شو آن» خداوند معمار بزرگ جهان است ولی او، «مصور یا نقاش» و «مجسمه ساز» و «خواننده» و «شاعر» نیز هست و انسان به علت صورت الهی خود، در عین حال که یک اثر هنری است یک هنرمند نیز هست. بنابراین از دیدگاه «سنت»، معماری کاری الهی و زیبایی لازمه آن است. از طرفی معماری را «هنر افراشتن و آراستن بنابه توسط انسان» بیان می کنند . استاد «اعوانی» معتقد است که انسان موجودی است که هم دانا (home sapins) است و هم سازنده (Homo faber). یک صفت انسان- انسانی که بر صورت خداوند خلق شده است- دانایی، و صفت دیگر او سازندگی یا به تعبیر یونانیان (poiesis) است، و صفت سوم او زیبایی است زیرا خداوند او را زیبا آفریده است و او (انسان) زیبایی را دوست دارد چون خالق او زیبایی را دوست دارد (ان الله جمیل و یحب الجمال). پس هنر با «دانایی» (معروفت به حقیقت هستی)، «سازندگی» (هنر و خلاقیت) و «زیبایی» (متعالی و روحانی) که هر سه صفات خداوند هستند، همراه است. به عبارت دیگر هنر مظهر آفرینندگی، خلاقیت و توام با زیبایی است در نتیجه هر نوع سازندگی هنر نیست، بلکه هنر آن نوع سازندگی است که با زیبایی توام بوده و غایت آن زیبایی و بیان زیبایی باشد و این انسان مخلوق خداوند است که دارای قوه آفرینندگی است، چون روح او از جوهری الهی است (نفخت فیه من روحی) و بر مبنای آن به خلق و آفرینش می پردازد و بهترین نمونه خلاقیت او هنر است. پس انسان سنتی فطرتاً زیبایی را دوست دارد و عامل ظهور آن است، حتی اگر خود واقف به این معنی نباشد.
«راسکین نویسنده و متفکری است که توجه او به طور نظری متوجه تمام حقایق موجود در دنیا است.
چیزی که دلالت بر تفکر سنتی «راسکین» دارد. وسعت نظر «راسکین» از بینش او نسبت به معماری و بعد متعالی و کیهان شناسانه ای که برای آن قایل است، ناشی می شود به همین دلیل است که تنها راه بهبود و اصلاح معماری را بازگشت به فرمهای قرن سیزدهم (معماری گوتیک) می داند و پرچم دار احیای سبک «نئوگوتیک» می شود.
تعریف «راسکین» بی زمان است. او معماری را به طور کلی و برای هه زمان ها تعریف کرده است، بلکه به این خاطر است که او از پنجره ی سنت به هنر و معماری نگاه می کند. او هنر را پدیده ای فراتر از آن می داند که صرفاً به نام یک اثر هنری و فردی خوانده شود. او به این حقیقت بس مهم توجه دارد که هنر سنتی اکثراً زیبایی ظاهری را نادیده می گیرد. این بدین معنی نیست که هنر سنتی به زیبایی ظاهری توجه ندارد، بلکه هدفش از زیبایی ظاهری بیش از هر چیز یاد آوری حقیقتی معنوی و متعالی است. بنابراین از جنبه ی رمزی و تمثیلی معماری و نیز از فایده ی آن برای اعمال آیینی (یعنی روح معنوی و جمعی اجتماع) خبر می دهد که فقط می تواند از دیدگاهی شناختی و مشاهده ای عرفانی سرچشمه گرفته باشد. بنابر عقیده ی «شوآن» ذوق شخصی عاملی سنجش ناپذیر است و عنصری فرعی در هنر محسوب می شود در حالی که احساس معماری دارای دو بعد است؛ (معماری= هنر+ فن) بدین معنی که از یک بعد با علوم دقیقه مثل ریاضیات، فیزیک، ایستایی و غیره مرتبط است و از بعد دیگر با علوم ظریفه یعنی هنر، زیبایی و زیبایی شناسی مربوط می شود. در این ارتباط سه نکته مهم وجود دارد:
نکته اول اینکه تفاوت اساسی این رشته با رشته های دیگر در ماهیت آن نهفته است و به نظر می رسد که تا این موضوع درست تبیین نشود، اختلاف دیدگاهها روشن و مشخص نخواهد شد و تا اختلاف دیدگاهها به طور واضح مفاهمه نشود، هر چند سایر مشکلات بر طرف شود، معضل آموزش معماری کماکان باقی خواهد بود و معماری ما راه به جایی نمی برد. این نکته ای است که معماری و آموزش طراحی آن را پیچیده تر و حساس تر از رشته های دیگر نشان می دهد و شاید یکی از دلایل اقبال دانش پژوهان به این امر نیز باشد.
نکته ی دوم این است که در این دقت و توجه، اغلب توجهات به بعد اول معماری، یعنی علوم دقیقه که ما آن را جنبه های ظاهری (مادی) معماری می نامیم، جلب می شود و جنبه های باطنی و درونی (معنوی) و معماری که از بعد علوم ظریفه (هنر و زیبایی شناسی) نشات می گیرد، مورد بی التفاتی واقع می شود و این امری است که امروزه به خصوص نزد ما دانشگاهیان به شدت مغفول واقع شده است.
نکته ی سوم این است که امروزه در مباحث نظری معماری، واژه ی «هویت» (ldentity) بسیار به کار می رود. ولی به نظرمی رسد، به کار بردن این اصطلاح و اصطلاحات دیگر از قبیل، «اصالت»، «معنویت» «الگوهای ازلی»، «کثرت»، «وحدت»، و غیره، بیشتر بر اساس احساسات فردی و متکی به عقلانیت مادی و محاسبه گر یا به عبارت دیگر نشات از «عقل استدلال گر» (Rational) و به قول «شوآن» مبتنی بر نفسانیات و به گفته ی «گنون» مبتنی بر «سانتی مانتالیسم» است.
از آنجا که «هویت» به معنی «حقیقت شی یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد» مفهومی است که یک اثر (مثل یک اثر معماری) یا یک موجود (مثل انسان) را به اصل، ریشه، ذات و مبدا خودش متصل می کند، بنابراین اگر این معنی را در مورد «هویت» بپذیریم؛ «هویت معماری»، یعنی اصل و ریشه ی معماری، بیشتر از یکی نمی تواند باشد. در این صورت اختلافات از آنجا ناشی می شود که استنباط و درک عمیقی از تعابیر و مفاهیم و به خصوص شناخت صحیحی از دستگاههای فکری ای که این مفاهیم در آنها تعریف می شوند، یعنی «سنت» (Tradition) و «تجدد» (modernity) نداریم.
برای روشن شدن دیدگاهها، تبیین معنای «سنت»، «تجدد»، و به خصوص «هنر»(ART) و «زیبایی» (Beauty) و «معماری» (Architecture)، در نظام های فکری یاد شده، لازم به نظر می رسد. زیرا عدم درک درست و صحیح از مفهوم این اصطلاحات و خلط معنی و تعریف آنها با یکدیگر (به ویژه دو اصطلاح سنت و تجدد)، اساس انحراف معماری معاصر ما را تشکیل می دهد و بر خلاف تصور، معماری امروز ایران نه سنتی، نه مفهومی یا «معنی گر» (conceptual) (به غیر از تعداد بسیار معدودی) و نه مدرن (به همه مشتقاتش) است، بلکه معماری امروز ایران معماری اضداد است؛ معماری ای بی هویت با انباشتی از رونویسی های زشت از سبک های مختلف بیگانه.
«انباشتن بی نظم فرهنگهای گوناگون، تمدن نیست بلکه توحش است».
«تعریف» به معنی شناساندن و حقیقت امری را برای کسی آشکار کردن است. به یک معنای دیگر «تعریف» مشتمل بر جهان بینی است و علاوه بر اینکه حقیقت امری را بیان می کند، دیدگاه تعریف کننده را نیز در بر دارد. بنابراین هر تعریفی در یک دستگاه نظام فکری معنی می دهد پس لازم است قبل از هر تعریف، دستگاه فکری ای را که تعریف به آن تعلق دارد، مشخص کنیم اما به طور کلی ما در دنیای امروز دو نوع نظام فکری تمدن ساز بیشتر نداریم: «تمدن سنتی» و «تمدن مدرن». از طرفی یکی از نمادهای بارز هر تمدنی معماری و هنر آن است اصلاً کلمه «تمدن» به فارسی، از کلمه ی عربی «مدن» یا ،«مدن» یا «شهر» می آید. یعنی «شهر نشینی» و «شهر» یعنی داشتن ساختمان و معماری. به همین جهت، تغییر معماری و شهر سازی، تغییر لباس، و تغییر کلیه چیزهایی که به روح انسان نزدیک تر هستند، و اثر خیلی مهمی در زندگی روزانه ی انسان دارند، و بسیاری از اینها به دست خود افراد این تمدنها ساخته شده اند. در این میان معماری از همه بارزتر است زیرا علاوه بر تبیین علم و فن آوری زمانه ی خود، جهان بینی یک تمدن را نیز مشخص می کند. با این فرض ابتدا به تعریف معماری می پردازیم و سپس تعریف معماری را در دو نظام فکری «سنتی» و«مدرن» مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
اولین تعریف معماری که در «دایره المعارف معماری» دان استناد شده است و تعریفی دانشگاهی (Academic) محسوب می شود، متعلق به «جان راسکین» می باشد که در کتاب «هفت مشعل معماری» (1849 م) خود، معماری را چنین تعریف کرده است:
«معماری هنر افراشتن و آراستن بنا به توسط انسان است... که سیما و منظر آن به سلامت روانی و دماغی انسان، نیرو و سرور می بخشد، و بیشتر از آنکه بر عملکرد و کاربری تاکید کند، بر زیبایی شناسی و مفید بودن و جنبه ها و دیدگاهای معنوی تاکید دارد... معماری با نظم و انتظامی مطمئن و خارج از زاویه و آشوب مربوط می شود. دارای سازمانی محکم و استوار است، دارای هندسه ای قوی است، و مهم تر از همه (معماری) آفرینشی است که زیبایی را به نمایش می گذارد و از یکنواختی و کسالت آوری به دور است.
تعریف دیگری که در فرهنگ معماری آمده است مربوط به «ویتروویوس» معمار معروف رومی است که در طلیعه ظهور مسیحیت معماری را چنین تعریف کرده است:
«معاری از نظم (Order)، سازواره و آرایش (Arrangenent)، تناسبات (Eurhthmy)، هماهنگی در تناسبات ظهور استادانی چون «لئونارو داوینچی» (Leomaedo da vinci)، «میکل آنژ» (Michelangelo) ، «رافائل» (Ralhoel)، «جورجونه» (Giprgione)، «تی سین» (Titian)، که تمایزی با هنرمندان خود داشتند، مترادف است.
1 – 3 - تعاریف معماری از دیدگاه معماران معروف دنیا
ویتروویوس :
این معمار معروف رومی عقیده دارد که معماری از نظم ، سازواره و آرایش ، تناسبات ، هماهنگی در تناسبات ، قرینگی ، پسندیدگی و اقتصاد ناشی می شود .
سرکریستوفر رن :
معمار بزرگ انگلیسی در تعریف معماری گفته است معماری حاصل زیبایی ، استحکام و پایداری ، آسایش و آسودگی است .
سر هنری ونن :
در تعریف معماری سخن ویتروویوس را تکرار کرده است .
لوکور بوزیه :
معمار مدرنیست فرانسوی در مورد معماری چنین گفته است در کار معماری واقعه غیر قابل انکاری رخ می دهد که طلوع آن در هر لحظه خلاقیت است .
آلبرتو پرزگومز :
از معماران معاصر جهان معماری را کاری شاعرانه و استعاره ای از عالم وجود که مبین نوعی هستی شناسی است تعریف کرده است .
دکتر نصر :
معماری را هنری برای نظم بخشیدن به فضا می داند .
دایره المعارف معماری با استناد به تعاریف فوق و تاکید بر این نکته که طرح و ساختار معماری حاوی معنی و مفهوم وسیع تری است که فراتر از جسم و کالبد معماری قرار دارد ، تعریف جامع زیر را ارائه می دهد:
« معماری باید علم و هنر تعریف شود که طراحی ساختمان را توأم با کیفیت های زیبایی ، هندسی ، عاطفی نیروی معنوی و روحانی رضایتمندی اندیشمندانه و پیچیدگی سازه سالم ، و پیوند با سنت های پیشین را به همراه داشته باشد »